افرادی که در کودکی مورد عشق قرار نگرفته اند، وقتی بزرگ می شوند، نمی توانند عشق خود را نشان دهند!

کسانی که عشق را نمی بینند نمی توانند عشق خود را نشان دهند
کسی که عشق نمی بیند نمی تواند عشق را نشان دهد!

Müjde Yahşi، روانشناس بالینی متخصص، اطلاعات مهمی در مورد این موضوع ارائه کرد. بی عشقی یکی از بزرگترین مشکلات جامعه است. جایی که جنایت، خشونت، بدرفتاری، بیماری یا طلاق وجود دارد، قطعاً بذرهای بی عشقی وجود دارد.

بی مهری بیشتر به خانواده ها یعنی کوچکترین واحد جامعه آسیب می زند. زیرا بذر بی مهری ابتدا در خانواده کاشته می شود.

خانواده باید جایی باشد که کودک در آن احساس امنیت کند. کودک ناامن از بذر بی عشقی تغذیه می کند.

فریاد زدن، توهین و ابراز خشونت، مقایسه و تحقیر کودک با دیگران. نبوسیدن او، در آغوش نگرفتن کافی، نگفتن سخنان زیبا و وقت نگذاردن نیز نمونه هایی از بذر بی مهری است.

هر پدر و مادر سالمی بدون شک فرزند خود را دوست دارد و سعی می کند تا جایی که می تواند نیازها و مراقبت های کودک خود را برآورده کند، اما در بیشتر مواقع ممکن است نیازهای روحی فرزند خود را نادیده بگیرند.

منبع اصلی نیاز معنوی اعتماد است. احساسی که از احساس اعتماد تغذیه می کند عشق است. کانال های عشق؛ لمس کردن (تماس فیزیکی)، کلمات و رفتارهای محبت آمیز که روح را تغذیه می کند (احساس ارزشمندی)، نشان دادن علاقه (وقت گذاشتن) و احترام گذاشتن. (پذیرش - پذیرفته شدن)

خوب؛ پدر و مادری که می‌گوید: «من نمی‌توانم زمان زیادی برای فرزندم بگذارم، به او فشار می‌آورم که درس بخواند، گاهی او را به خاطر اشتباهاتش تنبیه می‌کنم، گاهی به او یک سیلی می‌زنم، اما فرزندم را خیلی دوست دارم چون نمی‌خورم، نمی‌خورم، نمی‌پوشم، هر چه او می‌خواهد به دست می‌آورم، فقط نیازهای جسمانی فرزندش را برآورده می‌کند.

بیایید به زندگی بزرگسالی کودکی که بدون عشق بزرگ شد...

بزرگسالانی که بدون عشق بزرگ می شوند، بیشتر هستند؛ او باعث می شود که همسر و فرزندانش احساس بی مهری کنند و ممکن است احساسات منفی را که در دوران کودکی تجربه کرده است به روش های مختلف به آنها منعکس کند و باعث تنش دائمی در خانه شود.

معمولا این همسران; از در آغوش گرفتن همسرش اجتناب می کند، از گفتن کلمات زیبا به او خجالت می کشد، در نشان دادن رفتارهایی که باعث می شود همسرش احساس ارزشمندی کند مشکل دارد، نمی تواند با همسرش هماهنگ باشد، یعنی نه می تواند همزمان با هم بخوابد و نه با هم سر میز بنشیند، نه وقت خصوصی برای همسرش بگذارد، نه با همسرش زانو بزند. sohbet می توان.

زندگی زناشویی این افراد بزرگسال که بدون عشق بزرگ شده اند همیشه حول محور مشاجره، مشاجره و دعوا می چرخد. بعد از مدتی ممکن است همسرش را که عاشقانه با او ازدواج کرده، ناکافی ببیند و مدام او را تحقیر کند. او همچنین می تواند همسرش را به بی کفایتی متهم کند. در واقع اوست که ناتوان یا ناتوان است. زیرا آنچه او را به این فکر سوق می دهد در واقع درگیری ناخودآگاه با خود اوست. عشق مبتنی بر اعتماد که به موقع از والدینش سیر نمی شد و کودکی که نمی توانست زندگی کند، باعث تضاد با خودش می شود. به همین دلیل، فرد بزرگسال ممکن است خشونت جسمی/روانی را به خانواده خود نشان دهد، از فرزندان خود بی توجهی کند یا به دلیل آسیب شناسی روانی خود مجبور به طلاق از همسرش شود.

متأسفانه این شخص می تواند خانه اش را که باید باغ بهشت ​​باشد برای خود و خانواده اش جهنم کند. زیرا ممکن است در نشان دادن عشقی که به موقع نتوانسته بود به همسر و فرزندانش نشان دهد مشکل داشته باشد. خانه ای که باید با عشق تغذیه شود. می تواند از اشک، غم و ناراحتی تغذیه کند.

اگر با چنین شخصی ازدواج کرده اید، بدانید که; همسرتان با شما دعوا نمی کند. تنها چیزی که به او اهمیت می دهد، خودش است. با گذشته ای بی عشق به او اعتمادی را که نتوانسته است با عشق شما جلب کند، حس کند. دوران کودکی خود را از جایی که آن را ترک کردید دوباره زنده کنید. همسرتان را در آغوش بگیرید و هرگز خود را با بی مهری تنبیه نکنید. آن را فراموش نکن؛ این همسر است که همسری را معالجه می کند یا او را بیمار می کند.

اولین نفری باشید که نظر می دهید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


*