تله کابین یا خر سواری
در مکان های تاریخی مدرن، میمنه هایی وجود دارد که نمی دانیم (!) به نام تله کابین.
برای حمل و نقل افراد در ساختارهای جغرافیایی سخت و ناهموار استفاده می شود!…
با برق کار می کند، حجمش می تواند سه چهار نفر را بلند کند، راحت، راحت است و کمی بالاتر از سطح زمین می رود!…
اما اشتباه نکنید وقتی از بالا می روند مثل هواپیما پرواز نمی کنند! در دو نقطه یک خط به هم متصل است، از آن خط می آیند و می روند.
این میمنت که هرگز در کاهتا دیده نمی شود را فقط می توان اینگونه تعریف کرد.
بله، افرادی که برای بازدید از خرماهای ناهموار مدرن می آیند با تله کابین حمل و نقل می شوند.
همیشه اینطور است.
با این حال، در تاریخ های عقب مانده، نمی توان ردپای مدرنیسم را پیدا کرد.
من نمیخواهم زیاد در این مورد حرف بزنم. من در مورد نمرود صحبت می کنم.
می دانید جایی است که ده ها هزار گردشگر داخلی و خارجی را با موضع منحصر به فرد کشورمان جذب و جذب می کند.
من به این سن رسیدهام، هنوز نمیفهمم که اگر اینهمه مردم بیایند و بازدید کنند، چرا سیستم تلهکابین وجود ندارد.
آیا لزوماً باید مرکز اسکی مانند اولوداغ باشد؟
من زندگی ام را وقف حل مسائل ریاضی و فیزیک کرده ام، ده ها هزار معادله ریاضی ناشناخته را برای این علت حل کرده ام، آنها را حل کرده ام، اما هنوز نتوانسته ام بفهمم چرا سیستم تله کابین درست نشده است. به نمروتا آوردند!
من آن را به عنوان تاریخ عقب مانده تعریف می کنم، زیرا بسیاری نمی دانند که آن را به جای اینکه با تله کابین بالا بروند، با الاغ به جایی که ما آن را عجایب جهان می نامیم برده شده است.
تقصیر او این نیست که شرایط جغرافیایی بهم ریخته است وگرنه به هر حال نیازی به الاغ و تله کابین نبود.
اما از عبارت «عجایب دنیا» ابایی ندارند.
ده ها هزار نفر از همه رنگ های دنیا که به تاریخ علاقه دارند برای دیدن شگفتی دنیا می آیند اما خلاصه با یک الاغ به آن مکان منتقل می شوند!
شاید برای یک "ژاپنی" یک خر سواری بهتر از تله کابین باشد…
از ما امروزی تر است، ربع قرن با ما فاصله دارد، اما شاید در عمرش الاغی ندیده و چون خر ندیده سوار نشده است.
وقتی با الاغ بیرون می رود خوشحال می شود، مثل بچه ها شادی می کند.
اما بس است از این بی احساسی!…
آقایان!
دیگر آن بچه های آناتولیایی را که گوندی می نامی، درون و بیرون نمی بینی.
الان تمام شد آقایان
در دوران جوانی کهتا، ذهن هایی هستند که می پرسند، پرسش می کنند و حساب می کنند.
جوانمردی، جوانمردی وارد زباله دان تاریخ شده است.
ما بچه نیستیم، ما ضروری نیستیم!…
سالها به جای آوردن تله کابین، کوه نمرود آدییامان؟
آیا این مالاتیا است؟ آنها مدام می گفتند.
رانتا با هم درگیر شد و سر و صدای زیادی به پا کرد.
میسکاله نتوانست ذره ای از نمرود را درست کند.
من اقتصاددان نیستم، پول-بودجه را درک نمی کنم، اما معتقدم ایجاد یک سیستم تله کابین که به میراث تاریخی مورد تایید یونسکو و هشتمین عجایب جهان، کوه نمرود، آسایش دهد، تکان نخواهد خورد. بودجه دولت
نیازی به تحصیل در رشته اقتصاد نیست!
من به وزیر فرهنگمان، آقای ارطغرل گونای، معاونان محترممان مهمت متینر و احمد آیدین از کاهتا، و آقای یوسف تورانلی، شهردارمان زنگ می زنم.
و من به فرماندار و بخشدارمان که نامشان را به خاطر نمی آورم صدا می زنم.
از آنجایی که هم دولت و هم مردم به شما اختیار داده اند.
هر چه زودتر این شرم را از بین ببریم.
کار کن، تلاش کن، نخور، بیاشام، بخواب، تا زمانی که این شرم را از بین ببری.
اگر بگوییم نمروت چه ساختار تاریخی دارد و این تاریخ است،
اگر افتخار کنیم که هشتمین عجایب جهان است،
با حذف این شرم و گذاشتن اثر خود در تاریخ، «تاریخ» شوید.
افتخار ما باش
اجازه دهید شما را در صحنه تاریخ یادداشت کنیم.
به عنوان یک جوان کهتالی مقیم خارج از کشور این خواسته من است.
همین…
نه زیاد!…
عمر سلبی
مهندس - نویسنده